چگونه بهانه شلیک لیاخوف به مجلس فراهم شد؟
نویسنده بدون آنکه خود را در جایگاه یک مصلح سیاسی قرار دهد در فصلهای پایانی به خواننده گوشزد میکند که تا مادامیکه زمینه یک تحول فکری در جامعه ایجاد نشود. حتی خود مبارزین با استبداد بدون اینکه متوجه باشند آلت دست اربابان قدرت قرار خواهند گرفت. آنجا که در فصل ۲۵ ابوالقاسمخان در جمع اعضای انجمن در حقیقت، زوایای پنهان این نبرد قدرت را بیان میکند. داستان با تلفیقی از قومیتهای مختلف و حتی مهاجر و غیر ایرانی و بعضاً غیر مسلمان از یک کثرت بظاهر ناهمگون به یک وحدت آرمانی دست پیدا میکند، اینکه تمامی...
ﺳﻪشنبه 07 آذر 1402
سوءقصد به ذات همایونی رمانیست که به بهانه تاریخ به واکاوای روابط اجتماعی، فرهنگی، تاریخی مردم ایران در برهه زمانی مشروطه میپردازد. جولایی در این رمان نه بعنوان یک روایتگر تاریخی که خود را ملزم به وفاداری صرف به حقیقت تاریخی بداند بلکه بیشتر بعنوان یک پژوهشگر اجتماعی، وقایع داستان خود را بر یک بستر تاریخی تقریباً برساخته روایت میکند.
داستان در واقع از پایان، آغاز میشود و در ادامه در فصلهای جداگانه نویسنده به شخصیتپردازی دقیق اعضای تیم ترور میپردازد. نویسنده با فضاسازیهای ملموس و تعلیقی که در روایت ایجاد میکند مرتباً خواننده را به پیگیری داستان ترغیب میکند. جولایی در روایت داستان خود ضمن ایجاد کشش و جذابیت، بدور ازهرگونه شعارزدگی، سعی در ارائه جهانبینی خود به خواننده را نیز دنبال میکند. نویسنده با اشاره به بیتفاوتی عامه مردم در پخش اعلامیه و یا عدم موفقیت گروه، درحقیقت به خواننده یادآوری میکند که برای ایجاد یک انقلاب و تحول در جامعه نیاز به آگاهی تودههای مردم است و انقلاب هیچوقت توسط یک گروه اقلیت مبارز به ثمر نمینشیند.
بیشتر داستان از دید راوی دانای کل مختص به ذهن یک شخصیت خاص روایت میشود و البته در فصول مختلف این شخصیت خاص تغییر میکند. در داستان با اینکه شخصیتها همه اکتیو هستند و در حقیقت قصد انجام یک کار گروهی را دارند ولی در خلوت و درون خود انسانهایی تنها هستند که بعضاً زخم عشقهای از دست رفته بر روحشان آنان را آزار میدهد. جولایی در ابتدای داستان با وارد کردن تعداد زیادی شخصیت زمینه پازلی را فراهم میکند که به مرور و تقریباً در انتهای داستان، خواننده پی به محل قرار گرفتن قطعات پازل میبرد و این ترفند و چینش را بسیار حساب شده و دقیق اجرا میکند.
نویسنده بدون آنکه خود را در جایگاه یک مصلح سیاسی قرار دهد در فصلهای پایانی به خواننده گوشزد میکند که تا مادامیکه زمینه یک تحول فکری در جامعه ایجاد نشود. حتی خود مبارزین با استبداد بدون اینکه متوجه باشند آلت دست اربابان قدرت قرار خواهند گرفت. آنجا که در فصل ۲۵ ابوالقاسمخان در جمع اعضای انجمن در حقیقت، زوایای پنهان این نبرد قدرت را بیان میکند. داستان با تلفیقی از قومیتهای مختلف و حتی مهاجر و غیر ایرانی و بعضاً غیر مسلمان از یک کثرت بظاهر ناهمگون به یک وحدت آرمانی دست پیدا میکند، اینکه تمامی این شخصیتها در یک جان حلول میکنند آنهم «جان ایرانی».
داستان با تمامی نقاط مثبت مورد اشاره، بنظر میرسد که با توجه به تعدد شخصیتها میتوانست از دیالوگهای بیشتری برخوردار باشد ضمن اینکه با توجه به برهه زمانی داستان، نثر داستان میتوانست فخیمتر و لحن شخصیتها با یکدیگر متفاوتتر باشد. البته نباید از نظر دور داشت که ارتباط مخاطب عام با این نثر بسیار بیشتر و راحتتر میباشد. در پایان ذکر این نکته خالی از لطف نیست که این رمان میتواند نمونه کاملی از یک رمان با مختصاتی کاملاً ایرانی باشد.
حسین آزاده