خواننده هوشمند از همان ابتدای به ساکن می‌تواند به‌راحتی آخر داستان را حدس بزند و به‌نوعی مشت نویسنده در مقابل خواننده هوشمند باز و چنین خواننده‌ای همیشه در روایت جلوتر از راوی و روایت پیش می‌رود و طبیعتاً تعلیق و کشش و اوج و فرود خاصی برای مخاطب اتفاق نمی‌افتاد.

اگر ساحل را استعاره‌ای از آرامش و امنیت در نظر بگیریم بدون شک مجموعه ساحل تهران نمادی‌ست از دریا رفتگانی قهرمان ولی فراموش شده که اکنون از پس سال‌ها به دنبال آرامش روح و روان خویش هستند

مجموعه قصه‌های تابستان متشکل از ۵ داستان کوتاه برای نوجوانان (رده سنی۱۰تا۱۳ سال) است که روایت‌هایش مثل تابستان‌های بندر گرم و صمیمی و مثل رطب‌های رسیده، شیرین و آبدار است.

شاید علت نادیده گرفتم مسئله استعمار، قرار گرفتن پایگاه مکتب اصفهان در مرکز ایران باشد که تبعاً کمتر مورد تاخت‌وتاز عمال بیگانه و طلایه‌داران استعمارگری قرار داشته. اصفهان مثل جنوب و شمال ایران نفت ندارد که سر امتیاز نفت شمال و جنوب دعوایی بین روس و انگلیس بر پا باشد. از سویی، اگرچه دوره قاجار دوره سیاهی بوده است اما سیاه‌نمایی درباره قاجار قطعاً پهلوی‌ها را خوش می‌آمده. مخصوصاً آن سیاه‌نمایی خاصی که تمرکز قدرت در فرد مستبد را در نهایت خودش نشان بدهد، گویی هیچ نهاد دیگری اعم از روشنفکران و علمای ..

ارزشمندی داستان شراب خام شاید به خاطر داستان پردازی آن نیست، که البته در جای خود دارای قدر و ارج است و نمی‌گذارد خواننده در ملال و فرودهای داستان آن را زمین بگذارد و در بزنگاه یکنواختی، حادثه ای دست و پا می‌کند؛ ارزش این داستان شاید بیش از این به رئالیستی بودن آن است. اسماعیل فصیح یا بهتر است بگوییم جلال آریان نماینده قشری و طبقه ای در جامعه ایران است که از منظر خود به حادثه‌ها می‌نگرد. این منظر در دهه‌های بعد چندان مورد توجه نبوده است. علت آن شاید این باشد که جلال آریان نه در بحبوحه جریانات چپ …

«همه تنگسير‌ها تو خانه‌های خودشان اسلحه داشتند. اما وقتی که خبری نبود، کسی آنها را نمی‌آورد میان اتاق بریزد و تفنگ را روغن‌کاری کند و تو لوله‌اش را پاک کند و کارد و تبر را تیز کند. محمد برای زنش داستان‌ها از تفنگش و جنگ رییس علی دلواری با انگلیس‌ها تعریف کرده بود و گفته بود که با همين مارتين چند نفر انگلیسی و هندی را به خاک انداخته بود و گفته بود به قدری قبراق است که نه فشنگ توش گیر میکند و نه قلق دارد …»

رمان شازده احتجاب اثر گلشیری، بنیان گذار و پرچمدار «جنگ اصفهان»، در حقیقت هویت و شناسنامه «مکتب اصفهان» محسوب می‌شود، مکتبی که در آن گلشیری تلاش می‌کند با «آشنازدایی» از مفاهیم، از نثر داستانی طرحی نو بیفکند و از همپوشانی فرم و محتوا، تبلور معنا را، در قالب داستان، به مخاطب خود ارائه دهد.

محمدرضا صفدری سبک غریب و شایان توجهی را در خلق فضای قصه‌ها و نحوه ی روایت داستان و هم چنین ارتباط داستان‌های موجود در مجموعه ی سیاسنبو به کار گرفته که به همین سبب بسیاری از منتقدان آن را مهم‌ترین اثر این داستان‌نویس صاحب سبک می‌دانند.

نسل جدید مثل همیشه و در همه جای دنیا ارتباط خود را با خاک احساس نمی‌کند و در از دست دادن خانه هیچ خسرانی نمی‌بیند، اما نسل پیشین همه معناهای زندگی خود را در خاک و خانه‌اش می‌یابد، آن‌قدر که حاضر است در آن بماند و بمیرد. قباد آذرآیین به‌خوبی موفق شده در داستان هجوم آفتاب – که بلندترین داستان مجموعه است و نام کتاب هم برگرفته از آن است- هجوم واقعیت ویرانگر توسعه‌طلبی و زیاده‌خواهی را در برابر سادگی بی‌پیرایه زندگی شخصیتی که نماینده مردم تهی‌دست خوزستان است به نمایش بگذارد.

زویا پیرزاد در قصه من چراغ‌ها را خاموش میکنم، چراغ را، مظهر حیات را، می‌سپارد به دستِ کلاریس، زنی ارمنی که به همراه همسرش آرتوش و سه فرزندش، دهه چهل، در منازل شرکت نفت بوارده آبادان زندگی می‌کنند. کلاریس زنی خانه‌دار است که دست ما را می‌گیرد و می‌برد به درون خود. جایی که ور خوش‌بین و ور بدبین نشسته‌اند، کلاریس را به چالش می‌کشانند و هویت، اضطراب‌ها، نگرانی‌ها و افکار کلاریس را نشان می‌دهند.