اصالت، اصالت و باز هم اصالت؛ در قصه گویی و در زبان
الیا کازان فیلمی دارد به نام رود خشمگین. داستان فیلم درباره رودی است که طغیانهای گاه و بیگاه آن مقامات ایالتی را به این نتیجه میرساند که باید سدی روی آن بزنند. اما ساختن سد باعث میشود زمینهای بالادست رود زیر آب برود و از همه مهمتر یک جزیره نسبتا کوچک که محل زندگی یک خانواده بسیار تودار و درونگرا است. این خانواده فقط در صورت نیاز با قایق به ساحل رفت و آمد میکنند و نیازهایشان را تامین میکنند. آنچه در ادامه فیلم بر سر مادربزرگ-رئیس این خانواده میآید و چالشهایی که مسئولان دولتی با افراد این خانواده دارند بسیار شبیه به موقعیت پیرزن راوی داستان هجوم آفتاب نوشته قباد آذرآیین است.
نسل جدید مثل همیشه و در همه جای دنیا ارتباط خود را با خاک احساس نمیکند و در از دست دادن خانه هیچ خسرانی نمیبیند، اما نسل پیشین همه معناهای زندگی خود را در خاک و خانهاش مییابد، آنقدر که حاضر است در آن بماند و بمیرد. قباد آذرآیین بهخوبی موفق شده در داستان هجوم آفتاب – که بلندترین داستان مجموعه است و نام کتاب هم برگرفته از آن است- هجوم واقعیت ویرانگر توسعهطلبی و زیادهخواهی را در برابر سادگی بیپیرایه زندگی شخصیتی که نماینده مردم تهیدست خوزستان است به نمایش بگذارد.
مناسبات شرکت نفت با زندگی کارگران خوزستانی چه کرد؟
شرکت نفت که توسط انگلیسیها اداره میشود چنگالهایش را به زندگی کارگران میاندازد و همه شئون زندگی آنها را تحت الشعاع واقعیتهای بیرحم خود قرار میدهد. واقعیتهایی مثل آفتاب داغ خوزستان که پیرزن داستان در برابر آن بیدفاع است و تنها پناهش سایه درخت سهپستان و مار بیآزاری است که با او همخانه شده. فرزندانش هم رهایش کردهاند و همان یکی هم که مانده در فروش خانه با دلالان سوداگر معاضدت میکند. به هر حال پیرزن بختیاری داستان آذرآیین هم مثل پیرزن فیلم الیا کازان بر هویتش پافشاری میکند و حاضر نمیشود کسی به وعده «رفاه» – که هربرت مارکوزه متفکر برجسته مکتب فرانکفورت به فراست میگوید در عصر ما جایگزین آزادی شده- هویتش را از او بخرد.
مسئله اصلی این داستان همین «خرید» است. صحنه ابتدایی داستان مربوط به بازنشسته شدن همسر اوست، که با یک گونی پر از اسکناس به خانه میآید و میگوید که بازنشسته شده اما او و زنش هیچ خوشحال نیستند. اگر مناسبات جهان مناسبات قبل از ورود شرکت نفت بود، او تا وقتی کار میکرد میتوانست ارزش داشته باشد اما چون به عنوان یک کارگر خدمت خودش را به کارفرمای بیگانه فروخته حالا احساس میکند بیاستفاده و مستهلک شده. سرمایه او کارش بوده اما مناسبات مدرنیته سرمایه او را با پول از او خریده. برکت از زندگیش رفته:
«سالار آرام گفته بود: بالاخره ئی شتر در خونه مام خوابید.
بیبی یکه خورده بود و ناغافل سوزن را هل داده بود تو انگشتش.
سالار گفته بود: یه گونی پول داریم زن.
با چانهاش اشاره کرده بود به نیم گونی گوشه اتاق.
بیبی گفته بود: پول! پول! میگن به هر کی میخوای نفرین بکنی بگو الهی مالت بشه پول.»
داستان دوم این مجموعه هم خیلی بیپرده از ظلم انگلیسیها در شرکت نفت میگوید و این دو داستان – که روی هم نیمی از حجم کتاب را تشکیل میدهند- تصویر واضحی از تبهکاری آنها پیش چشم مخاطب میگذارند. حفیظ، کارگر شرکت نفت، مستر دیوید هاکر، مهندس حفاری را کشته چون از بیاخلاقی او مخصوصا بیادبیاش و ناسزاگوییهایش جانش به لبش رسیده. داستان مسیر پر پیچ و خم سرنوشت فرزندان حفیظ را دنبال میکند و نهایتا در شادمانی مردمی که پس از ملی شدن صنعت نفت به استقبال «هیئت خلع ید» از انگلیسیها میروند به پایان میرسد.
وقتی از اصالت مینویسیم، زبان باید اصیل باشد!
قباد آذرآیین در این مجموعه داستان «زبان» شگفتانگیزی دارد. از طرفی همانند مهمترین نویسنده مکتب جنوب احمد محمود بسیاری تصویری مینویسد، از طرفی غلظت اقلیمی زبانش هزار بار بیشتر از محمود است. زبان روایت و شخصیتها مملو از گنجینه پر تلالو امثال و حکم مردم جنوب است که آذرآیین الحق به خوبی آنها را استخدام کرده تا زنده بمانند. میدانیم که هر نوع رویکرد اصالت محور از جمله غلظت دادن به باورها و امثال و حکم از نوعی مقابله با تهاجم ادبیات ترجمه شده کشورهای انگلیسی زبان برمیآید، از آنگونه که در «رئالیسم جادویی» امریکای لاتین شاهدش بودهایم. بنابراین نوع زبانآوری قباد آذرآیین در این مجموعه داستان نیز کاملا در راستای مضمون داستانهای اوست.
در این مجموعه چند داستان درخشان پیرامون جنگ تحمیلی هم وجود دارد که همگی داستانهایی درونگرایانه و به شدت شهودی هستند. از جمله دو داستان «روی تخت زنی خوابیده است» – که موقعیت بسیار نزدیک به داستان معروف «شاخه گلی برای امیلی» اثر فاکنر دارد- و داستان کمحجم ولی تکاندهنده «سیب دوشنبه». حیرتانگیز است که این داستان که فقط از گفتگوی یک مادر شهید با عکس فرزندش در وسط بلوار شهر تشکیل شده و هیچ عنصر غیر واقعی، خارق عادت یا شگفت در آن نیست چه اندازه ماورایی به نظر میرسد و هیچ حرکتی در آن نیست مگر اینکه معنایی ضمنی داشته باشد. ای کاش روزی یک کارگردان خوشسلیقه با یک دوربین و یک بازیگر، فیلم کوتاهِ کمخرجی بر اساس این داستان بسازد. ایدون باد!
مشخصات کتاب
عنوان: هجوم آفتاب
نویسنده: قباد آذر آیین
ناشر: ققنوس
شهر و سال: تهران، 1389
تعداد صفحات: 128 صفحه
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.