روایت هایی از یک زندگی
مجموعه داستان سیاسنبو متشکل از هشت داستان کوتاه است. سیاسنبو، اکوسیاه، علو، سنگ سیاه، کوچه ی کرمانشاه، چاقوی دسته قرمز و دو رهگذر. با اینکه هرکدام از داستانهای این مجموعه در سالهای متفاوتی نوشته شدهاند اما با هم در ارتباطند. به گونه ای که همزمان با خواندن مجموعهای از داستانهای کوتاه، گویی داستان زندگی یک فرد دنبال میشود. داستانها در اقلیم جنوب میگذرد و محور اصلی اکثر آنها فقر و تبعیض اجتماعی است.
صفدری چه قبل و چه بعد از انقلاب از کنار سوژه های داستانیش به سادگی نگذشته، با حوصله ما را پای صحبتشان نشانده، با مشکلاتشان آشنایمان کرده و سپس زیر تیغ نقد برده است.
نثر در این مجموعه شاخص است. توصیفات و صحنه ها جاندار و پرکششاند. نویسنده با وسواس جملات را انتخاب کرده و دیالوگها در جای درستشان قرار گرفته اند.
داستانها به شیوه ی رئالیستی روایت شده و باتوجه به سال نگارش هر اثر، حالوهوای همان سالها را در داستان مییابیم. از این مجموعه نگارش داستان علو مربوط به قبل از انقلاب است و با وجود اینکه نسبت به سایر داستانها با ملاحظات بیشتری همراه بوده اما اجازه ی چاپ نگرفته است.
داستان سیاسنبو و اکو سیاه در سال 58 نوشته شده اند و قانون کاپیتولاسیون را به نقد کشیدهاند. صفدری در این دو داستان نشان داده چطور وضع قانون کاپیتولاسیون علاوه بر نقض حقوق ملت ایران، کرامت انسانی آنها را زیر سوال برده و تا حد حیوان تنزلشان داده است.
داستان اول با نام سیاسنبو، خطاب به حسن روایت شده است. پدر حسن در دریا غرق شده و عمویش توسط انگلیسیها به آتش کشیده شده و ناپدریش، اکوسیاه را انگلیسیها زنده به گور کرده اند. در داستان چاقوی دسته قرمز کسی که بعد از انقلاب در جبهه پایش ترکش خورده همان حسن است. حسن نسبت به رفتار اسماعیل انتقاد دارد. با اینکه او را از بچگی میشناخته و میداند که اسماعیل مهربان و از خود گذشته است اما نوع نگاه او به مذهب و وطن و انسانیت را نمیپسندد و با او همسو نیست.
در سنگ سیاه کاری که فقر با آدمها میکند بهتر دیده میشود. مردی که در جوانی برای کار به کویت میرود به امید اینکه در کاری به استادی برسد و به شهرش برگردد اما در غربت نمیتواند بر یک کار بماند. سالها پی هم می آیند و او هر سال پیِ کاری است.
در داستانهایی که بعد از انقلاب نوشته شده دو موضوع به چشم میخورد. اول فقر که باعث مهاجرت میشود، و دوم جنگ و تبعات آن. نویسنده به ارزشهای جدیدی که بین مردم دودستگی ایجاد کرده نقد دارد و این ارزشها را شعاری میداند.
بنیان دو داستان دو رهگذر و سنگ سیاه بر انتظار است. در دو رهگذر پیرمرد در جستجوی کسی است که پسر شهیدش را بشناسد و بتواند مادر داغدیده ی شهید را آرام کند. اما انتظارش به نتیجه نمیرسد. و یا مادری که چشم انتظار فرزند مفقودالاثرش است و نشانه ای نمی یابد. در داستان سنگ سیاه مرد منتظر تحولی در زندگیش است ولی ثمره ی زندگیش از دست میرود و تحولی نمیبیند. انتظار اینکه تحولی در زندگیش رخ دهد تا پایان داستان او را از بازگشت به ولایت باز میدارد. پایان هر دو داستان بر پذیرش تقدیر رقم میخورد. گویی شخصیتهای داستان چارهای جز پذیرش تقدیر ندارند.
مشخصات کتاب
عنوان: سیاسنبو
نویسنده: محمدرضا صفدری
ناشر: آموت
شهر و سال: تهران، 1401
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.