حتی سقوط هم صعود است!
نادر ابراهیمی در بند نیست. نه در بند شخصیتپردازیهای مرسوم، نه شروع و پایانهایی که در کتابهای نویسندگی تدریس میشود. نادر ابراهیمی به واقع صاحب سبک است. میتواند کتابی بنویسد که بدون تعلیقهای مرسوم، شما را تا آخرین صفحه با خودش همراه کند. میتواند فلسفه و کلام را هضم کند، ساده کند، داستان کند و در اختیار مخاطبی قرار دهد که شاید تا آخر عمرش حتی حوصله خواندن دو صفحه متن فلسفی را هم ندارد.
آدمهای «مردی در تبعید ابدی» چهره ندارند. حتی تا این حد که ما نمیفهمیم زشت هستند یا زیبا. اما همین آدمهای بیچهره، تا دلتان بخواهد شخصیت دارند. آنقدر که اگر چند ماه بعد یکی از آنها را در خیابان ببینید (هرچند که به جبر تاریخ محال است!) و چند جمله با آنها صحبت کنید، حتماً چیزی در ذهنتان تکان میخورد و آخرسر به او میگویید: «من شما را یک جایی ندیده بودم؟»
«مردی در تبعید ابدی» دست خواننده را میگیرد و او را میبرد به سرزمین «وحدت وجود»، به «حرکت جوهری»، به «معاد» و به مِلک شخصی ملاصدرای شیرازی؛ یعنی سرزمین خاطرات او.
نادر ابراهیمی در بند پیرنگ نیست اما پیرنگ را به کار میگیرد. او تشنهی حقیقت است و برای بیان آن، سبک خاص خود را دارد. او اتفاقات را روایت میکند؛ همانقدر که نیاز است؛ نه کمتر، نه بیشتر، با لحنی شاعرانه و سرشار از عطر عرفان تشیّع، با صحنهپردازیهای کوتاه و گفتگوهای دقیق. شخصیتهایش به اندازه اند. نه آنقدر زیاد که خواننده گیج شود، نه آنقدر کم که کشش داستان آسیب ببیند. حتی وقتی لازم میبیند، برای مخاطب کلاس تاریخ هم برپا میکند اما آنقدر شیرین و لطیف که کاسهی صبر مخاطب، لبریز نشود.
اگر میخواهید یک داستان خوب بخوانید و همزمان یک زندگی نزیسته را تجربه کنید، «مردی در تبعید ابدی» از آن کتابهایی است که به دردتان میخورد. از آن کتابهایی که حتی بعد از آخرین جملهاش، باز در ذهنتان به مسیرش ادامه میدهد و هرازگاهی فکرتان را درگیر میکند. از آن کتابهایی که احتمالاً آن را بیش از یکبار خواهید خواند.
«مردی در تبعید ابدی» قصهی انسانی است که فراتر از عصر خود بوده و این اتفاق، در هیچ دورهای از تاریخ، جرم کوچکی به حساب نمیآمده. چنان که گفتهاند:باید بچشد عذاب تنهایی رامردی که ز عصر خود فراتر باشد.

دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.