جرعه ای از شراب خام
شراب خام رمانی است در حال و هوای دهه چهل ایران و اولین رمان اسماعیل فصیح و به همین دلیل اولین بودن نیز حائز اهمیت است. شخصیتی که در این داستان راوی است، یعنی جلال آریان، در سایر داستانهای اسماعیل فصیح حضور دارد و به عنوان مثال نویسنده در زمستان 62 به وقایع این قصه و شخصیتهایش اشاراتی میکند.
ارزشمندی داستان شراب خام شاید به خاطر داستان پردازی آن نیست، که البته در جای خود دارای قدر و ارج است و نمیگذارد خواننده در ملال و فرودهای داستان آن را زمین بگذارد و در بزنگاه یکنواختی، حادثه ای دست و پا میکند؛ ارزش این داستان شاید بیش از این به رئالیستی بودن آن است. اسماعیل فصیح یا بهتر است بگوییم جلال آریان نماینده قشری و طبقه ای در جامعه ایران است که از منظر خود به حادثهها مینگرد. این منظر در دهههای بعد چندان مورد توجه نبوده است. علت آن شاید این باشد که جلال آریان نه در بحبوحه جریانات چپ موضعی سیاسی و ضد فقر و حمایت از کارگران میگیرد، نه در انقلاب سودای برپایی جامعه آرمانشهری دارد و نه در جنگ همراه با توده مردم آرزوی شهادت میکند.
دوری اسماعیل فصیح از انقلاب و سیاست در داستان شراب خام مانند دوری مولاناست از حمله مغول. فقط یک جا از لغت ساواک استفاده کرده، آنهم وقتی دنبال یک گمشده میگردد، که پیداست میداند جریانی در بین است، اما عمدا نمیخواهد داستان را به سیاست حتی ذره ای آلوده کند.
جلال در شراب خام متولد میشود و این مولود چون همرنگ غالب جامعه و تریبونهای رسمی نیست آنچنان اقبال نمییابد. اکنون که دههها گذشته اند نگاه زمینی و از جنس نیازهای انسانی جلال قابل توجه خواهد بود و برای کسی که در پی شناخت جامعه و سیر تحولات آن است خواندن اسماعیل فصیح بسیار آموزنده و قابل توجه است.
از جنبههای مهم شراب خام اهمیت جمع و معاشرت و مصاحبت برای شخصیت اصلی داستان است. به نحوی که نویسنده در همین معاشرتهای مداوم است که نگاه و نگرش خود به زندگی، کار، خانواده، رفاقت و زنان را برملا میکند.
در کنار جلال دوستانی و کسانی حضور دارند که نماینده گروهی از جامعه میتوانند قلمداد شوند، دوست او ناصر که یک روشنفکر برخواسته از توده مردم است و خانواده اش که جایی به مناسبتی، کوتاه اما دقیق وصف می شوند. برادرش یوسف که شخصیتی معنوی و لطیف دارد و چون او را از چشم جلال واقع بین می نگریم اندکی غیرواقعی می نماید، مدیرعامل آمریکایی نماینده سرمایه داری و این روحیه وارداتی به ایران، و زنان.
نقش و جایگاه زنان در داستان، از تحولات جامعه در مواجهه با دنیای مدرن خبر میدهد. در این رمان از شخصیت و ویژگیها و افکار مردان بسیار میخوانیم. از کیفیت زندگی و نظام فکری شان، از طرز برخودشان با هستی، با وقایع، با دیگران. اما زنان، توصیف زنان از اندام و چهره و مو و لباس که جلوتر میرود، تبدیل به این جمله آغاز میشود: “امل نیست یا امل است”، و بعد سایر ویژگیهای زن ذیل امل نبودن او شرح و بسط داده میشود. علاوه بر مساله زنان، برخورد نویسنده با طبقه بازاری جامعه، روستاییان و قومیت ها حاکی از نگرش است که می تواند مورد نقد قرار بگیرد اما هنوز هم در جامعه ایران دیده میشود.
داستان شراب خام جنایی است اما شاید از این منظر اشکالاتی در داستان باشد و نویسنده آن را در بعضی نقاط سرسری و ساده انگارانه پیش برده ، حتی به نظر میرسد گاهی مسائلی ایجاد کرده که صرفا برای پیش بردن داستان است و به اندازه کافی باورپذیر نیست، با اینحال مواجهه جلال با تک تک موضوعات برای انسان امروزی می تواند قابل باور باشد.
گفتگوهای به اصطلاح فلسفی در کتاب، شاید در دوره نگارش آن میتوانست دریچهای به روی خواننده باز کند ولی برای امروز احتمالا ساده انگارانه تلقی میشود. نویسنده وقتی دیالوگهایی برای بیان عقایدش نسبت به دنیا جفت و جور میکند، انگار خودش متوجه کسالت باری گفتگوها شده باشد، شوخیهایی به آن میافزاید و بعد حادثهای رقم میزند تا خواننده را جلو ببرد.
نحوه زندگی آدمها با توصیفاتی که فصیح آنها را گاهی با ریزترین جزئیات و گاهی سرسری نوشته است برای تصویر سازی از ایران در آن دوران مناسب و قطعهای از یک پازل بزرگ است که بخشهای دیگر آن را سایر نویسندگان آن دوره ساخته اند. از آداب زندگی، غذا خودن و تفریحات گرفته تا فضای شهری، زندگی مدرن، مواجه شدن با غرب و … چیزهایی است که ممکن است فکر کنیم همیشه همین شکل بوده اما نبوده است و جز با خواندن این دست آثار به دست نمیآید.

مشخصات کتاب
عنوان: شراب خام
نویسنده: اسماعیل فصیح
ناشر: ذهن آویز
شهر و سال: تهران، پاییز 1390
تعداد صفحات: 359 صفحه
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.