بایگانی برچسب برای: زمستان 62

گفتگو پایه و اساس شکل­ گیری فضای چند صدایی است که در این رمان کمتر بین جلال آریان و جریان غیر همفکرش برقرار می­شود. ابوغالب را که در داستان یک سیاهی محض است تنها از زبان مریم می­شناسیم. مریم است که او را همان‌گونه که دیده و دریافت کرده به ما نشان می­دهد. حتی ادریس که جلال آریان نسبت به او نظر مساعد دارد و به عنوان شخصیت مثبت معرفی می­شود به گفتگو ورود پیدا نمی­کند. گاه­گاه نویسنده از زبان ادریس یکی از شعارهای روی دیوار را می­آورد. به عبارتی در این داستان شخصیت‌ها سوژه نیستند. قدرت تفکر و انتخاب

قرار نیست صدای بلند دنیاگریزی و شهادت منصور فرجام باعث تحول و تنبه جلال آریان بشود چون اگر این اتفاق بیفتد رمان تبدیل به یک اثر شعارزده تک‌صدایی می‌شود اما شب پس از شهادت منصور یک تک‌گویی طولانی مملو از خودافشاگری و خودویرانگری از جلال داریم که همه حیثیت و هویت خودش و امثال خودش را به نقد می‌کشد.

در کشاکش‌های درونی و دیدگاه‌های مختلفی که شخصیت‌های فصیح از جنگ دارند، هرکدام باتوجه به ساختار ذهنی که دارن رفتاری بروز می‌دهد که هدفمند باشد. هدفمندبودن به معنای درست بودن آن رفتار نیست و فرجام تنها آدمی ‌است که سعی می‌کند برای خودش مسئله بسازد، باورهایش را کنکاش کند و میان دنیاطلبی اطرافیانش در جهانی تباه، جویای ارزش‌های اصیل و بامعنای انسانی باشد .

اسماعیل فصیح، ادریس آل‌مطرود را بهانه روایت و بازگشت به جنوب قرار داده. مطرود یعنی بیرون رانده شده و آل مطرود نمادی از آدم‌های بیرون رانده شده‌اند. گویی تمام کسانی که به دلیلی از شهر خود مهاجرت می‌کنند وضعیت متوسط اجتماعی دارند و عشقی در این سرزمین به یادگار گذاشته‌اند جزو قبیله آل مطرود هستند. آل‌مطرودها کسانی هستند که اگر بمانند چیزی جز فقر و ناامنی و نقص عضو و سوختن دستشان را نمی‌گیرد.

خواننده، شخصیت‌های «زمستان 62» را زندگی می‌کند، برای مدتی به مهمانی‌های تکراری اما خواستنی آنها می‌رود، روزمرگی‌هایشان را مزمزه می‌کند، با آنها به سفر می‌رود و همراه درد‌های و آرزوهایشان نفس می‌کشد. همین زندگی و البته انبوهی از نکات ریز و درشت دیگر باعث شده «زمستان 62» از آن کتاب‌هایی شود که می‌توانید بعد از خواندنش ادعا کنید بیش از یک‌بار زندگی کرده‌اید.

اهواز شهری مهم در اوج جنگ است و اسماعیل فصیح شخصیت‌های داستانش را در این شهر مستقر می‌کند. راوی داستان، جلال آریان، مدرس گزارش‌نویسی است و خواننده در داستان مثل اینکه با گزارش‌های متعددی روبرو می‌شود. گزارش‌هایی کامل و این موضوع به خوبی با شغل راوی گره خورده است.