خواننده هوشمند از همان ابتدای به ساکن میتواند بهراحتی آخر داستان را حدس بزند و بهنوعی مشت نویسنده در مقابل خواننده هوشمند باز و چنین خوانندهای همیشه در روایت جلوتر از راوی و روایت پیش میرود و طبیعتاً تعلیق و کشش و اوج و فرود خاصی برای مخاطب اتفاق نمیافتاد.
بایگانی برچسب برای: حسین آزاده
اگر ساحل را استعارهای از آرامش و امنیت در نظر بگیریم بدون شک مجموعه ساحل تهران نمادیست از دریا رفتگانی قهرمان ولی فراموش شده که اکنون از پس سالها به دنبال آرامش روح و روان خویش هستند
مجموعه قصههای تابستان متشکل از ۵ داستان کوتاه برای نوجوانان (رده سنی۱۰تا۱۳ سال) است که روایتهایش مثل تابستانهای بندر گرم و صمیمی و مثل رطبهای رسیده، شیرین و آبدار است.
رمان شازده احتجاب اثر گلشیری، بنیان گذار و پرچمدار «جنگ اصفهان»، در حقیقت هویت و شناسنامه «مکتب اصفهان» محسوب میشود، مکتبی که در آن گلشیری تلاش میکند با «آشنازدایی» از مفاهیم، از نثر داستانی طرحی نو بیفکند و از همپوشانی فرم و محتوا، تبلور معنا را، در قالب داستان، به مخاطب خود ارائه دهد.
این مجموعه را شاید بتوان ادامه راه ناصر تقوایی در مجموعه داستان تابستان همان سال دانست. داستانهای این دو مجموعه که به فاصله تقریبی سی سال از هم نوشته شده از نظر مولفههای اقلیمی و کارکردی بسیار به هم نزدیک و هر دو مجموعه تقریباً وقایع کارگری در شرکتهای نفتی جنوب را در حوالی سالهای دهه سی روایت میکنند.
کلاریس زنیست که تمامیت وجود خود را برای خانواده هزینه کرده و از صبح علیالطلوع تا پاسی از شب در حال رتق و فتق امور جاری زندگیست. او مرتباً دلشوره آماده کردن صبحانه، عصرانه و ناهار و شام بچهها و همسرش را دارد، اینکه خانه تمیز و مرتب باشد و در قلمرو همیشه در اختیارش یعنی آشپزخانه همه چیز سرجای خودش باشد. او بقدری خود را ملزم و مقید به انجام این کارها کرده است که هیچ یک از افراد خانواده و حتی اطرافیانش نمیتوانند او را خارج از حیطه انجام این وظایف تصور کنند و اساساً وجود کلاریس در انجام این امور …
آذر آیین، نویسندهای متعهد از همین مکتب و برخاسته از مسجدسلیمان است، شهری شهره به اولین ها! اولین چاه نفت، تصفیهخانه آب، کارخانه تولید برق، فرودگاه، بیمارستان، راهآهن بین شهری، آزمایشگاه طبی، استخر، زمین فوتبال، اسکواش،گلف،…با توجه به اینکه جمعیت غالب مسجدسلیمان از طایفه ایل بختیاری هستند و این شهر در اوایل دهه چهل، خاستگاه صنعتی ایران بحساب میآمده است. به واقع سالهای جوانی نویسنده مصادف است با تقابل سنت و مدرنیته، و آذر آیین با تیز هوشی و فراست، ایدههای داستانی خود را، از همین بزنگاه تار…
ابراهیمی تعمدا” هیچ چهره ایی از ملاصدرا برای خواننده خود ترسیم نمی کند چون بنظر میرسد وی قصد دارد هر مخاطبی با توجه به ذهینتی که از این شخصیت از رمان بدست می اورد، خود جسمیت این کاراکتر را در ذهن خویش تجسم بخشد، چرا که صورت آرمانی افراد نزد هر یک از ما متفاوت است!
این مجموعه را شاید بتوان ادامه راه ناصر تقوایی در مجموعه داستان تابستان همان سال دانست. داستانهای این دو مجموعه که به فاصله تقریبی سی سال از هم نوشته شده از نظر مولفههای اقلیمی و کارکردی بسیار به هم نزدیک و هر دو مجموعه تقریباً وقایع کارگری در شرکتهای نفتی جنوب را در حوالی سالهای دهه سی روایت میکنند.
نویسنده در حقیقت با چالش کشیدن عناصر سنتی داستان مانند شخصیت پردازی، حادثه، زاویه دید، طرح،پیرنگ،…همه تلاش خود را برای” ارائه روایتی از روند روایتگری” قرار می دهد و تعهد نوشتار عمده ترین مسئله نویسنده قرار می گیرد.