آنجا که نویسنده دست به توصیفاتی در پاراگرافهای کوتاه می زند، این توصیفات آنقدر بدیع و منحصر به فرد است که خواننده دوست دارد کسی وارد میدان نشود و دمی سکوت ادامه داشته باشد اما بهرام حیدری به سرعت کسی را به میدان میآورد و گفتگویی شکل میگیرد. او برعلیه سکوت است که انگار لالی و آدمهایش برعلیه سکوتاند. مدام حرف میزنند، سنگدلانه نفرین می کنند، به تلخی به پر و پای هم میپیچند، بی پروا کفر میگویند و شکر میکنند و قسم میخورند، و از همه مهمتر آنکه این گفتگوها واقعی است و عمدا هیچ تکیه کلامی و حرف…