اینجا روستا در مقابل شهر، روستایی در مقابل شهری تصویر شده و این تقابل در معنای یک تقابل سادگی و پیچیدگی، سطحی نگری و دوراندیشی، جهل و عقل، بدوی گرایی و تمدن نشینی است.
این مجموعه را شاید بتوان ادامه راه ناصر تقوایی در مجموعه داستان تابستان همان سال دانست. داستانهای این دو مجموعه که به فاصله تقریبی سی سال از هم نوشته شده از نظر مولفههای اقلیمی و کارکردی بسیار به هم نزدیک و هر دو مجموعه تقریباً وقایع کارگری در شرکتهای نفتی جنوب را در حوالی سالهای دهه سی روایت میکنند.
به دیار غربت می رود و چه اسمی درستتر از غربت برای یک ایلیاتی. بهمنبیگی خود در وصف چگونه دلزده شدن از فرنگ چنینی می گوید: «من اهل گفت و شنود بودم. طنزها و شوخیهایم در ایل خریدار داشت. کسانم و دوستانم چشم از دهانم برنمیداشتند ولی در طول این خیابانهای طویل یک گوش شنوا نمییافتم.» همین نیاز به معاشرت محبت آمیز او را به وطن باز میگرداند و اینبار با فکر ساختن و تغییر دادن، که فقط یک اندیشه خام نیست، بلکه چنان برایش تلاش میکند که آن را به خوبی ثمر مینشاند . اگر قره قاج نبود، و محمدبهمن بیگی را…
آنجا که نویسنده دست به توصیفاتی در پاراگرافهای کوتاه می زند، این توصیفات آنقدر بدیع و منحصر به فرد است که خواننده دوست دارد کسی وارد میدان نشود و دمی سکوت ادامه داشته باشد اما بهرام حیدری به سرعت کسی را به میدان میآورد و گفتگویی شکل میگیرد. او برعلیه سکوت است که انگار لالی و آدمهایش برعلیه سکوتاند. مدام حرف میزنند، سنگدلانه نفرین می کنند، به تلخی به پر و پای هم میپیچند، بی پروا کفر میگویند و شکر میکنند و قسم میخورند، و از همه مهمتر آنکه این گفتگوها واقعی است و عمدا هیچ تکیه کلامی و حرف…
نسل اول نویسندگان جنوب با صادق چوبک شروع میشود. که سنگ بنای این گونه نوشتن را گذاشته با داستان چرا دریا طوفانی شد. بعد از چوبک تقریبا خیلیها تحت تاثیر چوبک بوده اند. همانگونه که تورگنیف درباره نویسندگان بزرگ روس گفته است «همه ما از زیر شنل نیکلای گوگول بیرون آمدیم» من هم میتوانم بگویم همه نویسندگان جنوب از زیر داستان چرا دریا طوفانی شد چوبک بیرون آمدند.خیلی از نویسندگان مسیری را رفته اند که از بوشهر و اهواز به شیراز آمده اند و بعد راهی تهران شدهاند. شیراز نقطه کانونی و مهم در ادبیات جنوب به ش…