صفدری چه قبل و چه بعد از انقلاب از کنار سوژه ­های داستانیش به سادگی نگذشته، با حوصله ما را پای صحبت‌شان نشانده، با مشکلات‌شان آشنایمان کرده و سپس زیر تیغ نقد برده است.نثر در این مجموعه شاخص است. توصیفات و صحنه­ها جاندار و پرکشش­اند. نویسنده با وسواس جملات را انتخاب کرده و دیالوگ‌ها در جای درستشان قرار گرفته­اند.داستان‌ها به شیوه­ی رئالیستی روایت شده و باتوجه به سال نگارش هر اثر، حال­وهوای همان سال‌ها را در داستان می­یابیم. از این مجموعه نگارش داستان علو مربوط به قبل از انقلاب است و با وجود اینکه…

آذر آیین، نویسنده‌ای متعهد از همین مکتب و برخاسته از مسجدسلیمان است، شهری شهره به اولین ها! اولین چاه نفت، تصفیه‌خانه آب، کارخانه تولید برق، فرودگاه، بیمارستان، راه‌آهن بین شهری، آزمایشگاه طبی، استخر، زمین فوتبال، اسکواش،گلف،…با توجه به اینکه جمعیت غالب مسجدسلیمان از طایفه ایل بختیاری هستند و این شهر در اوایل دهه چهل، خاستگاه صنعتی ایران بحساب می‌آمده است. به واقع سال‌های جوانی نویسنده مصادف است با تقابل سنت و مدرنیته، و آذر آیین با تیز هوشی و فراست، ایده‌های داستانی خود را، از همین بزنگاه تار…

کلاریس زنی احساساتی است، اهل دنیای کتاب و شعراست،اما همسری دارد که اگر چه در کنارش زندگی می‌کند اما ارتباط عاطفی و کلامی چندانی با او برقرار نمی‌کند و به دغدغه‌های خود و به مسائل سیاسی و مبارزاتی خود اهمیت زیادی می‌دهد؛ پسری نوجوان، در اوج بلوغ و کشمکش‌های لجبازانه با مادر، دو دختر دوقلو که نیازهای کودکانه دارند و مادر و خواهری با خصوصیات اخلاقی خاص که مدام در دایره امن او پا می‌گذارند و همسایگانی که گاهی ناچار به معاشرت با آن‌هاست و او با فروخوردن خشم و ناراحتی و خستگی خود نسبت به اطرافیان و اع…

قرار نیست صدای بلند دنیاگریزی و شهادت منصور فرجام باعث تحول و تنبه جلال آریان بشود چون اگر این اتفاق بیفتد رمان تبدیل به یک اثر شعارزده تک‌صدایی می‌شود اما شب پس از شهادت منصور یک تک‌گویی طولانی مملو از خودافشاگری و خودویرانگری از جلال داریم که همه حیثیت و هویت خودش و امثال خودش را به نقد می‌کشد.

نگاه نویسنده به جریانات در محیطی است پر از گفت‌وشنود و توصیفاتی از بو و رنگ و صداها و حتی زمینی که بر آن راه می‌روند. صمد طاهری در کمتر قصه ای تنهاست. من و شاپور، من و سیامک، من و ثامر، من و اکبر، من و رضا، من و یدول، و من و یوسف. قصه‌ها مرد‌های تنها دارند و عمه‌های تنها. قصه‌ها گرمای جنوب دارند، شرجی دارند ، بوی ادویه دارند، شیرینی خرما دارند.

در کشاکش‌های درونی و دیدگاه‌های مختلفی که شخصیت‌های فصیح از جنگ دارند، هرکدام باتوجه به ساختار ذهنی که دارن رفتاری بروز می‌دهد که هدفمند باشد. هدفمندبودن به معنای درست بودن آن رفتار نیست و فرجام تنها آدمی ‌است که سعی می‌کند برای خودش مسئله بسازد، باورهایش را کنکاش کند و میان دنیاطلبی اطرافیانش در جهانی تباه، جویای ارزش‌های اصیل و بامعنای انسانی باشد .

فاکنر بزرگ را ببینید. خشم و هیاهو را به یاد بیاورید و سردردهای شدید کوئنتین پول‌دوست را، در برابر زندگی ساده و پرتلاش و وقت‌شناسانه خدمتکار سیاهپوست و مومن همین خانواده. گور به گور را به یاد بیاورید و سادگی روستایی اعضای یک خانواده که می‌خواهند وصیت دردسرآفرین مادرشان را اجرا کنند و نهایتا متوجه می‌شوند پدر آب‌زیرکاهشان چه نقشه‌ای داشته برای تجدید فراش.یا مثلا اشتاین بک را به یاد بیاورید که چگونه در خوشه‌های خشم علاقه یک خانواده روستایی به زمین‌شان را نشان می‌دهد. و تلخ‌کامی آنها از مهاجرت اجبار…

اگر تفسیر وزن کلمات کتاب، علاوه بر فراز و فرود با رنگ‌ها میسر بود، می‌بینیم که روایت زندگی نوجوان داستان، خالد، از خاکستری، سردی، هرزگی، ناامیدی و بی‌آیندگی شروع می‌شود و با متفق شدن او با جریان مبارزات علیه استعمار به سمت رنگ پرشور نارنجی و سپس قرمز سیر می‌کند.در واقع نوجوان داستان هر چه به گرمای جوانی بیشتر نزدیک می‌شود رنگ داستان و روند آن هم به سمت و سوی گرما و تپش می‌رود، اگرچه با گذر زمان، رنج و مسئولیتهای بزرگ‌تری گریبان‌گیر خالد می‌شود اما او محکم‌تر، با هدف‌تر و برای آینده‌‌ی بهتر مردمش..

سرباز قاضی ربیحاوی می‌تواند سرباز هر جنگی باشد. در حالی‌که دستگاه تبلیغات حاکم در ایران، در تمام سال‌های جنگ تلاش کرده که جنگ ایران را چیزی متمایز از جنگ‌های دیگر دنیا نمایش دهد، به این معنی که رزمنده بیش از جنگ، سلوک می‌کند، سنگر برای او عبادتگاهی مقدس است، سرودها و دعاهای دسته‌جمعی حامل ارزش‌های معنوی‌اند و همه چیز رنگ و بوی غیرزمینی دارد.

احمد محمود در مستند «احمد محمود، نویسنده‌ای انسان‌گرا» به نکته‌‌ای اشاره می‌کند که جالب توجه است. او می‌گوید: «نویسنده نمی‌تواند بدون ایدئولوژی باشد. او باید جهان پیرامون و روابط جامعه‌اش را بشناسد که اگر نشناسد باد او را می‌برد. بخاطر همین وقتی از تبعید برگشتم فهمیدم نباید دنباله‌رو کسی باشم و باید مستقل عمل کنم.» برای همین به عنوان روشنفکر و در میان رمانتیک‌نویسان معاصری چون جواد فاضل، محمد حجازی و حسینعلی مستعان که درد جامعه را فراموش کرده‌اند به ادبیات انتقادی رو می‌آورد و سعی می‌کند به نفع …