خوانشی قصدگرا از زمستان ساختگی فصیح
کتابی که اسماعیل فصیح اسمش را گذاشته زمستان 62 در واقع داستان زندگی آدمهایی است که سال 57 روح و جانشان بعد از پیروزی انقلاب جمهوری اسلامی ایران یکباره ترک خورده است، ترکهای بزرگی به وسعت گسلهای زلزلهخیز یک سرزمین. چهارصد و پنجاه صفحه کتاب زمستان را خواندم برای باخبرشدن از حال آدمهایی که بعد از انقلاب ساکن سرزمین ایران بودند؛ اما با خمینی و برادرهای امت حزب الله و شعارهایشان همسو و همراه نبودند.
شخصیتهای اصلی و فرعی این رمان اجتماعی عایدی جز رنج و اجبار در زندگی ندارند. مبتلا شدهاند به مکثی موقت در هیاهوی گمگشتگی و خودشان هم سعی میکنند راه میانبری برای زندگی پیدا کنند. فصیح دوربین دست گرفته و صدای آدمهایی را گلچین کرده که زندگیشان بعد از انقلاب دچار محدودیت شده است. زنی که ممنوع الخروج شده، پدری که فرزندش را گم کرده، پیرزنی که پسرانش را از دست داده، مردی که برای کمک به هم وطنانش برگشته، استاد دانشگاهی که بازنشسته شده و از همه مهمتر آنچه در معرض دید قرار گرفته تمایلات سرکوبشده قشر روشنفکر و متجدد ایرانی است.
با اینکه نویسنده صبوری کرده و سعی میکند مضمون خودش را بزک کند؛ اما حرفش را میگذارد توی دهان یکی از شخصیتها و توی یک سوم پایانی کتاب میگوید: «این جنگ ما نیست، پس چرا باید خودمان را بیشتر از اونی که تقدیر خواسته رنج بدیم؟» شخصیتها در پایان دچار تحول میشوند؛ اما آنقدر تصنعی و کمرنگ و دیرهنگام که مخاطب نمیتواند بین حجم قبل و بعد از شخصیتها ارتباط بگیرد و حتی شهادت و از جان گذشتگی پایان رمان را پس میزند و برداشت وصلهناجوربودن میکند.
اسماعیل فصیح، ادریس آلمطرود را بهانه روایت و بازگشت به جنوب قرار داده. مطرود یعنی بیرون رانده شده و آل مطرود نمادی از آدمهای بیرون رانده شدهاند. گویی تمام کسانی که به دلیلی از شهر خود مهاجرت میکنند وضعیت متوسط اجتماعی دارند و عشقی در این سرزمین به یادگار گذاشتهاند جزو قبیله آل مطرود هستند. آلمطرودها کسانی هستند که اگر بمانند چیزی جز فقر و ناامنی و نقص عضو و سوختن دستشان را نمیگیرد.
زمستان ۶۲ مستندی داستانمحور در برابر تولیدات بیپایان و ضعیف ادبیات دفاع مقدسی جبهه مقابل است. خوش فرم و بدیع و خوش ساخت و پرکشش؛ اما جانبدارانه و قصدگرا. امثال من که پنج سال بعد از زمستان ساختگی 62 اسماعیل فصیح به دنیا آمدهایم، چیزی جز جدال و کشمکش و سرگردانی شخصیت ها بر سر دوراهی ماندن و رفتن دستگیرمان نمیشود. این را هم بگویم که پشت هر شخصیت، شعوری یگانه وجود دارد که رخدادها را یکدست و یکپارچه چیده است.
این رمان مکثی موقت است در فضای وهم و ترس آلود جامعه ایرانی در سالهای جنگ. تفسیر و تحلیلی قصدگرا برای پیامدهای ناشی از جنگ و بیخانمانی. فصیح از جنگ و خونریزی میگوید، از تجاوز، ترس، مرگ، صدای توپ و آژیر و تفنگ. صداهایی که میشنوید یا آژیر است یا مرثیهها و گریهها و رنجها در قبرستان و ما بقی همه به سخرهگرفتن آرمانهای تازه جوانه زده یک ملت است. اگر به دانستن احوالات آدمهایی که کمتر از آنها روایت شده علاقه دارید و میخواهید بدانید بینشان چه میگذشته این کتاب را پیشنهاد میکنم واگرنه خواندنش را برای هر خوانندهای توصیه نمیکنم.
مشخصات کتاب
عنوان: زمستان 62
نویسنده: اسماعیل فصیح
ناشر: ذهن آویز
شهر و سال: تهران، 1401
تعداد صفحات: 464 صفحه
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.