سفرنامه ای در قالب رمان
رمان زمستان ۶۲ داستان سفر مردی به نام جلال آریان در اوج جنگ ایران و عراق به شهرهای جنگی است. اسماعیل فصیح، به عنوان نویسنده، تمام لحظات سفر جلال آریان را گزارش میکند. که این گزارش تشکیل شده از خیابانها، کوچهها، اسم کوچهها و هتلها از قبل و بعد از انقلاب، خانهها، ادارهها، آدمها، طرز لباس پوشیدن، حتی شعارهای روی دیوارها. «از پیچ جلوی پاسگاه سر جاده قدیم خرمشهر انداختهام توی جاده پشت نیوسایت. در تاریکی از خرم کوشک زدهام توی بیست و چهار متری و بالاخره گوشه میدان مجسمه نگه داشته ام که اسمش شده میدان شهدا. با پرچم و پوسترهای بالای پایه سنگی خالی میدان که روزگاری مجسمه عظیم شاهنشاه آریامهر روش بود. و حالا دورش را آرم پارچهای و ساده یا مهدی عجل علی ظهورک کشیدهاند.»(صفحه ۲، زمستان ۶۲)
اهواز شهری مهم در اوج جنگ است و اسماعیل فصیح شخصیتهای داستانش را در این شهر مستقر میکند. راوی داستان، جلال آریان، مدرس گزارشنویسی است و خواننده در داستان مثل اینکه با گزارشهای متعددی روبرو میشود. گزارشهایی کامل و این موضوع به خوبی با شغل راوی گره خورده است. یکی از مهمترین اهداف اسماعیل فصیح از نوشتن این رمان، نشان دادن چند شهر جنگی بوده که بهانهای محکم برای این کار دارد و آن هم پیدا کردن ادریس، پسر دوستش. راوی به چند مکان و شهر جنگی به همین بهانه سفر میکند و مو به مو آن مکان ها را به تصویر می کشد. جاده کوت عبدالله، شهر سوسنگرد، آبادان، دزفول و … .در این گزارشها راوی، مردم، عقاید و ارزشهایشان و فضای جدید حاکم بر جامعه و پس از انقلاب را نیز به تصویر میکشد. «پرچمهای سبز و سیاه و سرخ و پر از شعار سالگرد انقلاب اسلامی از ستونها و دروپیکر پل بالا میرود. پایین زیر پل، لب رودخانه، در طول پارک دراز، سربازهای بچهسال و چند معلول و عدهای زن چادری و بچه و عکاس و بستنیفروش درهم میلولند و صدای تلاوت قرآن از یک بلندگو در یک جای نزدیک، نزدیکی اذان مغرب را خبر میدهد.» (همان: ۱۶۳)
نویسنده در طول رمان، شخصیتهایی را قرار میدهد که هر کدام داستانی برای خودشان دارند. شخصیتهای اصلی زمستان ۶۲ هیچ کدام حزباللهی و موافق جریان انقلاب و جنگ نیستند. این شخصیتها هر کدام به نحوی از جریان جدید حاکم بر جامعه ضربه ای دیدهاند و پر از اعتراض هستند. اعتراض به جنگ، اعتراض به سیستم اداری بعد از انقلاب، اعتراض به صدور قانونهایی که شاید درست نبوده و در اوج آشفتگی جنگ اجرا شده است. شخصیتهایی سرخورده که میخواهند این آشفته بازار را رها کنند و از این سرزمین بروند. و نویسنده اوضاع آن زمان را با زبانی طنز و اعتراض بیان میکند.در زمستان ۶۲، مثل این است که راوی دوربینی در دست گرفته و همه چیز را گزارش میکند. در متن داستان به دنبال مفهوم بعضی از کلمات میگردد؛ مانند عشق یا شهادت. این مفهوم را در بین شعارهای روی دیوار، رفتار رزمندهها، و حتی در بین وصیتنامهی آنها جستجو میکند. راوی فقط میخواهد بداند که چه نیرویی جوانها را به دل دشمن میکشاند. خودش در داستان میگوید که من از این قماش نیستم و این عشق را درک نمیکنم. منصور فرجام یکی از شخصیتهای اصلی رمان است که متخصص کامپیوتر است و از آمریکا به اهواز آمده تا سیستم کامپیوتر و زبان انگلیسی را راه اندازی کند. در این رمان شخصیت منصور فرجام تحت تأثیر جو غالب قرار میگیرد و تصمیم میگیرد که در پایان داستان ایثار و فداکاری کند و به جای فرشاد که یک سرباز وظیفه است به جبهه میرود و در اولین عملیات به ابدیت میپیوندد. در حین این تحول با سؤال و جوابهایی که بین منصور و دیگران رد و بدل میشود، نویسنده قصد دارد مفهوم عشق و شهادت را کنکاش کند. «جلال، من سالم و هوشیارم، با حواسجمع و به قول تو ذرهای بوی الکل و مواد مخدر روی نفسم نیست. کمی درد دارم. در آینده هم درد و احتمالاً مرگ در بین است؛ اما امروز این زندگی والا است. دلیل و منطقی هم نیست. فقط عشق مرگ است. یا مرگ عشق…»(زمستان ۶۲)
در پایان، راوی این راه را عشق میداند و خودش را جزو عاشقان نمیداند. با تمام این اوصاف، زمستان ۶۲ رمانی است متفاوت که نویسنده، خواننده را در جای جای رمان مجبور به فکر کردن میکند. فکر کردن دربارهی جهانبینی انسانهای موافق و مخالف انقلاب و جنگ. جلال آریان هم در برابر این جهانبینی انسانهای موافق اعتراض دارد و هم اینکه عشق و شور آنها را به تصویر میکشد و با خودش این عشق را تجزیه و تحلیل میکند.
مشخصات کتاب
عنوان: زمستان 62
نویسنده: اسماعیل فصیح
ناشر: ذهن آویز
شهر و سال: تهران، 1401
تعداد صفحات: 464 صفحه
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.