رمزگشایی از اتفاقاتِ بدِ گذشته!
بدون شک در سیر تطور داستاننویسی نوین ایران، مکتب جنوب تاثیر مهم و بسزایی در شکلگیری اقلیمنویسی در ادبیات داستانی ایران داشته است. در بررسی اجمالی مکتب جنوب با نامها و آثاری پیشرو مواجهه میشویم که بنوعی پرچمدار و لژیونر این مکتب محسوب میشوند. در حقیقت این مکتب در بطن خود وامدار نویسندگان مطرحی چون منوچهر شفیانی(قرعه آخر)، بهرام حیدری(مجموعه داستان لالی)، یارعلی پورمقدم(پاگرد سوم، هفت خاج رستم)، فرهاد کشوری(شب طولانی موسا)، علی مراد فدایی نیا، سید علی صالحی، قباد آذر آیین،…و تعدادی نامهای آشنای دیگر است که همگی برخاسته از خطه زرخیز مسجدسلیمان هستند. به سبب همین پتانسیل قوی ادبی در جای جای این اقلیم، موجبات رشد و شکوفایی مکتب جنوب فراهم و بهعبارتی این مکتب، آبروی داستاننویسی ایران محسوب میشود.
آذر آیین، نویسندهای متعهد از همین مکتب و برخاسته از مسجدسلیمان است، شهری شهره به اولین ها! اولین چاه نفت، تصفیهخانه آب، کارخانه تولید برق، فرودگاه، بیمارستان، راهآهن بین شهری، آزمایشگاه طبی، استخر، زمین فوتبال، اسکواش،گلف،…با توجه به اینکه جمعیت غالب مسجدسلیمان از طایفه ایل بختیاری هستند و این شهر در اوایل دهه چهل، خاستگاه صنعتی ایران بحساب میآمده است. به واقع سالهای جوانی نویسنده مصادف است با تقابل سنت و مدرنیته، و آذر آیین با تیز هوشی و فراست، ایدههای داستانی خود را، از همین بزنگاه تاریخی رقم میزند.
مجموعه داستانی هجوم آفتاب مشتمل بر ده داستان است، که جدا از درونمایه نسبتاً مشترک، بلحاظ حجم و فرم تفاوتهای اساسی با هم دارند. داستانهای مجموعه با تمرکز بر فولکور منطقه و مردمشناسی اقلیم، بیانگر غم، تنهایی، غربت، سرگردانی، ترس، فقر، مرگ و مفاهیمی چنین دردناک است. تقریباً در همه داستانها در زمان حال اتفاقی نمیافتاد، بلکه شخصیت داستانی یا راوی با ارجاع به گذشته از اتفاق بدی که روی داده است رمز گشایی میکند. نکته قابل توجه در این داستانها حضور پر رنگ زنان، بعنوان مادرانی رنج کشیده و یا زنانی آسیبدیده از فقر و جنگ است، زنانی که محوریت داستان با آنان است. از دیگر نکات برجسته و قابل تحسین داستانها، استفاده درست و بهینه نویسنده از لهجه اقلیم مردم مسجدسلیمان است، لهجه و بدنبال آن استفاده از زبان داستانی دقیقی که تشخص و هویت شخصیتها را در اقلیم مورد نظر رقم میزند. نویسنده در سرتاسر روایتهایش دغدغه گفتن و از چه گفتن دارد. آذر آیین به شیوه ایی کاملاً شخصی و براساس تجربه زیستیاش مینویسد، زلال و شفاف و ساده و بیتکلف همچون مردم سرزمینش.
اولین داستان هجوم آفتاب نام دارد، طولانیترین داستان این مجموعه که تقریباً یک سوم حجم کتاب است. این داستان روایت رئال از پیرزنی تنهاست که اکنون از پس سالهای دراز و مرگ همسر و رفتن همه فرزندانش در چنبره تنهایی گرفتار آمده و حالا آخرین سنگر خاطرات شیرینش، یعنی خانه قدیمیش در طرح تعریض شهرداری قرار گرفته و اکنون هیچ کسی نیست که به فریاد او برسد، گویی پیرزن در غبار خاطراتِ فرزندانش گم شده است. البته این داستان به لحاظ پیرنگ دارای ساختار خیلی منسجمی نیست و بهنظر میرسد نویسنده خیلی خود را مقید به پاسخگویی تام و تمام به مخاطب نمیداند، ولی در مجموع به لحاظ ترسیم و تصویرسازیهای بکر از تنهایی و بیکسی بی بی بسیار موفق عمل کرده است.
در داستان یال پریشان، پی به دل نگرانیهای مادری میبریم که همسرش را سالها پیش به علت قتل یک مستشار فرنگیِ هتاک اعدام کردهاند و اکنون پسر جوانش بدنبال امور سیاسی و گرفتن انتقام خون پدر از حکومت است. در حقیقت این داستان را میتوان ادامه آثار مرحوم شفیانی و حیدری در خلق آثار رئالیست-سوسیالیستی در نظر گرفت. داستان خواستگاری، در ظاهر طنز خود، روایت تلخ و دردناکیست از دوران پساجنگ. خواستگاری کالبد متلاشی شده یک رزمنده در کیسهی متقال در آغوش مادر، از پیر دختری که زمانی دور قرار بوده عروس خانواده رزمنده مورد نظر باشد، است.
روی تخت زنی خوابیده است، داستانیست بر اساس مونولوگی که از طرف مردی برای همسر مردهاش بیان میشود ولی بر اساس تصمیم نویسنده پیرنگ در هالهای شدیدی از ایهام(و نه ابهام) است. داستان پنجم، پس از بمباران روایتی به شیوه نامهنگاریست که آذر آیین با طنزی آزار دهنده، حقایق تلخ و پلشتی جنگ را عریان میکند.
داستان کفش ها روایتی نمادین و تکاندهنده از بمباران مدارس در جنگ، بیان حقیقتی دردناک است در قالب تعهد کفشها به صاحبانی که اکنون دیگر نیستند. آستاره، مادر داغدار داستانِ سیب دوشنبه است که در فراغ پسر شهیدش در خیال خود با او چای میخورد و برایش سیب پوست میگیرد، نویسنده در این روایت بدون تحریک احساسات سطحی مخاطب، نیشتر بر عمق جان خواننده میزند و لاپوشانی حقیقت وحشتناک مرگ فرزند را بهمدد خیال تصویر میکند، مرزی که خیال و رویا هم در تقابل با جنگ شکست میخورد! پسر بچه راوی داستانِ بادبادکها از مرگ غافلگیرانه پدر و مادرش همانقدر شوک میشود که خواننده از خوانش این روایت دردناک. و عروسک، داستان رزمندهایست که پس از سالها اسارت، به خانه برگشته و اکنون با حقیقت غیرقابلتحمل ازدواج همسرش روبرو شده است، سیلی محکمی از جنگ در دوران پساجنگ.
داستان قهوه خانه شاید به لحاظ محتوا بیارتباطترین روایت با این مجموعه داستان است، روایت زن و کودکی که بدست مرد خانواده به طرز فجیعی به قتل رسیدهاند و اکنون قاتل در محلی(قهوه خانه) حضور دارد که همه حاضرین در حال گفتگو در مورد این جنایت هستند.
بدون تردید مجموعه هجوم آفتاب کتابی قابل اعتنا در حوزه ادبیات اقلیمیست که هم در مجامع و محافل ادبی قدر دیده و هم برای خوانندگان ادبیات داستانی، روایتهایی جذاب و قابل تامل دارد.
مشخصات کتاب
عنوان: هجوم آفتاب
نویسنده: قباد آذر آیین
ناشر: ققنوس
شهر و سال: تهران، 1389
تعداد صفحات: 128 صفحه
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.