تبلور تاریخ در داستان
آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت و ز نو آدمی
تلاش در جهت حرکت بهسوی کمال و پیراستگی روح و زدودن غبار لذتهای دنیوی از زنگار روح بارزترین شاخصه داستان چهل و یکم است.
حمید بابایی در این اثر با دستمایه قراردادن یک واقعه تاریخی و بدون واکاوی و تحلیل این رویداد، روایت سیروسلوک عارفانه از کالبدی بیقرار و روحی زخمی را بیان میکند.
نویسنده با نثری بلیغ و روان و همسنگ با تذکره الاولیاء عطار، میکوشد ضمن ارادتی ادیبانه به این اثر سترگ فارسی، برگی دیگر به ناصیهُ این تذکره بیفزاید و ادریس را چونان یکی از نود و هفتتن، متأخر بزرگان سلوک قرار ده.
بابایی این داستان را با سه راوی بیان میکند. میرعماد، ادریس و راوی سومشخص و بسته به چگونگی وقوع اتفاقات در داستان، بهواقع این روایت است که راوی موردنظرش را انتخاب میکند و نه نویسنده.
بابایی داستان را بر بستر شکلگیری یک عشق اتفاقی ساماندهی و در ادامه با قراردادن ادریس در غائله ۱۹ تیر سال ۱۳۱۴ مسجد گوهرشاد، ماجراهای این واقعه و در ادامه تحولات روحی ادریس را به چالش میکشد.
ادریس و میرعماد در روایت در حقیقت دو بال پرواز برای سیر در آفاق سلوکی هستند که پرنده سبکبال این آسمان، ادریس است.
میرعماد با کتابت تذکره، در واقعیت بالیست برای جانبخشی به حقیقت سالکان این ره و ادریس بال معرفت این سلوک و رهروی که در نهایت بهغایت کمال میرسد و خویشتن خویش را در فنا الی الله مییابد. ولی نباید از نظر دور داشت که گل نساست که عنصر و عامل حرکت ادریس در این مسیر محسوب میشود.
نویسنده در این اثر به زن داستان یعنی گل نسا، ابهت و چهرهای کاریزما و تأثیرگذار بخشیده و گل نسا را از حالت زنی سنتی و منفعل و فاقد اندیشه تطهیر نموده است.
گل نسا همچون سایرین در بطن اجتماع و اتفاقات جامعه قرار دارد، حجاب برایش مانعی محسوب نمیشود، سرخوشانه و طنازانه با ادریس (قبل از ازدواج) اختلاط میکند، در مواجهه با مأمورین حکومتی با نامبردن از سروان شیباتی، تیزهوشی و فراستش را به رخ مخاطب میکشد و…اینکه بابایی با تمهیدی دقیق، چهره سنتی از رخ گل نسا کنار میزند.
در روایت ادریس در برزخی هولناک از عملی انجام نداده گرفتار میشود و بهمرورزمان و به کمک گل نسا در مییابد که تنها توبه نصوح است که میتواند آرامش را به وی باز گرداند.
یکی از نکات جالب داستان مراجعه ادریس به آشیخ غلامحسین تبریزی (پدر مهدی عبد خدایی از فداییان اسلام و ضارب مرحوم دکتر فاطمی در بهمن سال ۱۳۳۰) جهت رهنمودی از ایشان است ولی قابل تأمل اینکه یکی از طلاب حاضر در منزل آشیخ، مفتاح الفتوح گنج معرفت (چلهنشینی) را به ادریس گوشزد میکند.
روایت قهرمانسازی از یک شخصیت منفعل در این واقعه نیز بسیار خوب پرداخت شده است. دو بال نظامی حکومت یعنی شهربانی و ارتش برای کسب وجهه، ادریس را وجهالمصالحه قرار می-دهند و در این میان ادریس از هیچ به یک قهرمان خیالی تبدیل میشود.
بابایی در این داستان هیچ اشارهای به چگونگی شکلگیری واقعه گوهرشاد و همچنان سرنوشت هیچکدام از مؤثرترین این حادثه نمیکند (نه از شفاعت فروغی برای محمدولیخان اسدی که منجر به برکناری ذکاءالملک و تیرباران اسدی شد و نه از فرار آشیخ محمدتقی بهلول به هرات و دستگیری حسین طباطبایی قمی، پدربزرگ صدر و نه حصر و زندان احتشام رضوی، پدرزن نواب صفوی و برکناری سرهنگ بیات از شهربانی مشهد و…) چرا که هدف وی روایت شخصی و مورد-علاقهاش بر یک بستر تاریخیست و نه تحلیل یک واقعه تاریخی بر یک بستر روایی و در حقیقت همین نکته، افتراق بین روایت تاریخی محض را، از داستانی بر بستری از تاریخ هویدا میکند.
به نظر میرسد، بابایی در خلق داستانی با سویههای معلوم عرفانی به جهت مکاشفه و کشف و شهود ادریس موفق عمل کرده است و مخاطب معمولی بهراحتی با این وجه داستان ارتباط برقرار میکند ولی شاید مخاطب جدیتر این عرصه انتظاری فراتر، به لحاظ درونیتر و عمیقتر نمودن این چالش را دارد. بهعبارتدیگر اینکه برای خواننده، نیز چون ادریس لذت این مکاشفه و کشف و شهود فراهم باشد.
به نظر میرسد در حالت فعلی باتوجهبه بینامتنیت داستان، خواننده هوشمند از همان ابتدای به ساکن میتواند بهراحتی آخر داستان را حدس بزند و بهنوعی مشت نویسنده در مقابل خواننده هوشمند باز و چنین خوانندهای همیشه در روایت جلوتر از راوی و روایت پیش میرود و طبیعتاً تعلیق و کشش و اوج و فرود خاصی برای مخاطب اتفاق نمیافتاد.
البته نباید از نظر دور داشت که بابایی این داستان را با چه هدف و کارکردی و همچنین برای چه جامعه هدفی مدنظر قرار داده است.
در مجموع میتوان گفت، داستان با همه نقاط قوت و ضعفش، روایتی مقبول و قابل تأمل است.
مشخصات کتاب
عنوان: چهل و یکم
نویسنده: حمید بابایی
ناشر: صاد
شهر و سال: تهران، 1400
تعداد صفحات: 176 صفحه
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.