آدمها دنبال چه میگردند؟
زمستان 62 محل ملاقات آدمهای مختلف است؛ آدمهایی با آرزوهای متفاوت، ارزشهای گوناگون، نگاههای متناقض و تجربههای ناهمسان. شخصیتهایی که برخی راه رفته را برگشتهاند و برخی دربهدر در پی رفتناند. وجه اشتراک آدمهای داستان این است که همه دنبال زندگیاند و وجه تمایزشان، تعریفی است که از زندگی دارند. داستان اسماعیل فصیح پر است از آدمهای خاکستری اما در میان صفحات آن تکوتوک شخصیتهای سیاه و سفید هم حضور دارند. سیاه و سفیدهایی که نقشی که به عهده گرفتهاند را به درستی بازی میکنند.
مسئله محوری داستان «ایثار» است. چیزی که نه در محدودهی کلمات، بلکه در سیر داستان میفهمیم از محدودهی درک عمدهی شخصیتهای داستان فراتر است؛ حتی شخصیتهایی که در طول داستان و به نوبهی خودشان ایثار میکنند.
پیرنگ داستان چندان پررنگ نیست اما لطیف است و درست. پیرنگی که میتواند شما را تا آخرین خط کتاب، پای کلمات آن نگه دارد. اما وقتی کتاب را بخوانید، میبینید چیزی که شما را پای داستان نگه داشته این پیرنگ نیست؛ پس چیست؟ «زندگی»
خواننده، شخصیتهای زمستان 62 را زندگی میکند، برای مدتی به مهمانیهای تکراری اما خواستنی آنها میرود، روزمرگیهایشان را مزمزه میکند، با آنها به سفر میرود و همراه دردهای و آرزوهایشان نفس میکشد. همین زندگی و البته انبوهی از نکات ریز و درشت دیگر باعث شده زمستان 62 از آن کتابهایی شود که میتوانید بعد از خواندنش ادعا کنید بیش از یکبار زندگی کردهاید.
در کنار همهی این نکات، باید به فضاسازی قدرتمند و البته گفتگوهای جاندار کتاب اشاره کرد که این اثر را به سطحی بالاتر ارتقا دادهاند.
اگر دوست دارید اواخر سال 62 را در اهوازی که درگیر جنگ هست و نیست زندگی کنید کتاب اسماعیل فصیح را از دست ندهید.
مشخصات کتاب
عنوان: زمستان 62
نویسنده: اسماعیل فصیح
ناشر: ذهن آویز
شهر و سال: تهران، 1401
تعداد صفحات: 464 صفحه
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.